چهل حدیث گهربار از حضرت زین العابدین
1 - قالَ الاْ مامُ عَلی بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ: ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤمِنینَ كانَ فی كَنَفِ اللّهِ، وَ أظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْكْبَرِ: مَنْ أعْطی النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، و رَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَ رِجْلاً حَتّی یَعْلَمَ أنَّهُ فی طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها أوْ فی مَعْصِیَتِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْبٍ حَتّی یَتْرُكَ ذلكَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.(1)
سه حالت و خصلت در هر یك از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی میباشد و از سختیها و شداید محشر در امان است.
اوّل آن كه به مردم چیزی را دهد كه از آنان برای خویش میخواهد (آنچه برای خود میپسندد را به آنان عطا كند).
دوّم آن قدم از قدم برندارد تا آنكه بداند آن حركتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او
سوّم از برادر مومن خود (به عیبی كه در خود نیز دارد ) عیب جویی نكند تا آنكه آن عیب را از خودش دور سارد
2 - قال علیه السلام: ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابِهِمْ، وَإ شْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُكأ عَلی خَطیئَتِهِ .(2)
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود:
نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم غیبت آنان،
مشغول شدنش به خویشتن با كارهایی كه برای آخرت و دنیایش مفید باشد.
و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.
3 - قال علیه السلام:أرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فیهِ كَمُلَ إسْلامُهُ، وَ مَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِیَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقأ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلی نَفْسِهِ لِلنّاس، وَ صِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَ الاْ سْتحْیأ مِنْ كُلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حسْنِ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.(3)
چهار خصلت است كه در هركس باشد، ایمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات میكند كه از او راضی و خوشنود است:
1 - تقوای الهی با كارهایی كه برای مردم به به دوش میكشد.
2 - راست گوئی و صداقت با مردم .
3 - حیا و پاكدامنی نسبت به تمام زشتیهای در پیشگاه خدا و مردم.
4 - خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانوادهی خود.
4 - قال علیه السلام: یَا ابْنَ آدَم، إ نَّكَ لا تَزالُ بَخَیْرٍ ما دامَ لَكَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَ ما كانَتِ الْمُحاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ، وَ ما كانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعارا.(4)
ای فرزند آدم، همیشه در عافیت و خیر خواهی بود مادامی كه از درون خود پند دهندهای داشته باشی و محاسبه(نفس) از كارهای مهمت باشد و ترس از (عاقبت امور) سرلوحهات گردد.
5 - قال علیه السلام: وَ أمّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعأ لِقَلیلٍ مِنَ الْحَرامِ وَلا لِكَثیرٍ، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِی الْحَلالِ.(5)
حقّی كه شكم بر تو دارد این است كه آن را ظرف چیزهای حرام - چه كم و چه زیاد - قرار ندهی و (نیز) در چیزهای حلال میانهروی كنی.
6 - قال علیه السلام: مَنِ اشْتاقَ إلی الْجَنَّةِ سارَعَ إلی الْحَسَناتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَنْ أشْفَقَ مِنَ النارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إلی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الْمَحارِمِ.(6)
كسی كه مشتاق بهشت باشد در انجام كارهای نیك، سرعت مینماید و شهوات را زیر پا میگذارد و هركس از آتش جهنم هراسناك باشد به درگاه خداوند از گناهانش توبه میكند و از گناهان و چیزهای حرام روی برمیگرداند.
7 - قال علیه السلام: طَلَبُ الْحَوائِجِ إلی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء، وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرِ، وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَی الْحاضِر.(7)
دست نیاز به سوی مردم دراز كردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود. و نیز موجب از بین رفتن حیا و كاهش وقار خواهد گشت. و همین خود فقر بالفعل است(كه گریبانگیر شخص شده) و (اما) كم بودن نیازمندیها از مردم خود غنا و توانمندی بالفعل است (كه شخص به آن آراسته است).
8 - قال علیه السلام:اَلْخَیْرُ كُلُّهُ صِیانَةُ الانْسانِ نَفْسَهُ.(8)
تمام سعادت و خوشبختی، حفظ (و كنترل اعضا و جوارح خود از هرگونه بدی) از سوی خویش است.
9 - قال علیه السلام: سادَةُ النّاسِ فی الدُّنْیا الاَسْخِیاء، وَ سادَةُ الناسِ فی الاخِرَةِ الاتْقیاء.(9)
در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزكاران خواهند بود.
10 - قال علیه السلام: مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَ وَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بِتاجِ الْمَلَكِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(10)
هركس برای (رضا و خوشنودی) خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند میگرداند.
11 - قال علیه السلام: إنَّ أفْضَلَ الْجِهادِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.(11)
با فضیلتترین و مهمترین مجاهدتها، عفت شكم و عورت است (از چیزهای حرام و شبهه ناك).
12 - قال علیه السلام: مَنْ زارَ أخاهُ فی اللّهِ طَلَبا لاِنْجازِ مَوْعُودِ اللّهِ، شَیَّعَهُ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَكٍ، وَ هَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِنْ خَلْفٍ ألا طِبْتَ وَ طابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ، فَإذا صافَحَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ.(12)
هركس به دیدار دوست و برادر خود برود و برای رضای خداوند او را زیارت نماید به امید آن كه به وعدههای الهی برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند كرد، و نیز هاتفی از پشت سر ندایش در دهد كه بهشت گوارایت باد كه از آلودگیها پاك شدی . پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه كند رحمت فرایش خواهد گرفت.
13 - قال علیه السلام:إ نْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِكَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِكَ فَاعْتَذَرَ إلَیْكَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.(13)
چنانچه شخصی از سویی تو را بدگویی كند، و سپس برگردد و از سوی دیگر پوزش طلبد، عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش.
14 - قال علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمی مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، كَیْفَ لایَحْتَمی مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ.(14)
تعجّب دارم از كسی كه به خاطر ضررهای غذا نسبت به ( تشخیص خوب و بد ) خوراكش اهتمام میورزد ، چگونه نسبت به گناهان به خاطر زشتی و زیانش اهمیّت نمیدهد.
15 - قال علیه السلام: مَنْ أطْعَمَ مُؤْمِنا مِنْ جُوعٍ أطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ، وَ مَنْ سَقی مُؤْمِنا مِنْ ظَمَأ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ الْمَخْتُومِ، وَ مَنْ كَسا مُؤْمِنا كَساهُ اللّهُ مِنَ الثّیابِ الْخُضْرِ.(15)
هركس مؤمن گرسنهای را طعام دهد خداوند او را از میوههای بهشت اطعام مینماید، و هر كه تشنهای را آب دهد خداوند از چشمه گوارای بهشتی سیرابش میگرداند، و هركس مومن برهنهای را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتی خواهد پوشاند.
16 - قال علیه السلام: إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَ الاَّْرأ الْباطِلَةِ، وَ الْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَ لایُصابُ إلاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، و مَنِ اهْتَدی بِنا هُدِی، وَ مَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَ الرَّأی هَلَكَ.(16)
به وسیله عقل ناقص و نظریههای باطل، و قیاسهای فاسد و بی اساس نمیتوان به دین خدا دست یافت؛ تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض میباشد؛ پس هركس تسلیم ما اهل بیت باشد (از هر انحرافی) در امان است و هر كه به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود. و شخصی كه با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاك میگردد.
17 - قال علیه السلام: الدُّنْیا سِنَةٌ، وَ الاَّْخِرَةُ یَقْظَةٌ، وَ نَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ احْلامِ.(17)
دنیا همچون نیمه خواب (چرت ) است و آخرت بیداری میباشد و ما در این میان این دو در خواب پریشانیم.
18 - قال علیه السلام: مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ أنْ یَكُونَ مَتْجَرُهُ فی بِلادِهِ، وَ یَكُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَ تَكُونَ لَهُ أوْلادٌ یَسْتَعینُ بِهِمْ(18)
از سعادت مرد آن است كه در شهر خود كسب و تجارت نماید و معاشرینش افرادی صالح و نیكوكار باشند، و نیز دارای فرزندانی باشد كه با آنان یاری گردد و كمك حال او باشند.
19 - قال علیه السلام: آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، كُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَیَنْبَغی لَكَ أنْ تَنْظُرَ ما فیها.(19)
آیههای قرآن، هر كدام آن، خزینه علوم (خداوند) است، هر گاه خزینهای باز میشود شایسته است كه خوب در آن بنگری.
20 - قال علیه السلام: مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّة لَمْ یَمُتْ حَتّی یَری رَسُولَ اللّهِ صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، وَ یَرَی مَنْزِلَهُ فی الْجَنَّةِ(20)
هر كه قرآن را در مكّه مكرّمه ختم كند نمیمیرد مگر آن كه حضرت رسول اللّه و نیز جایگاه خود را در بهشت رؤیت مینماید.
21 - قال علیه السلام: یا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ یَحِجَّ اسْتَبْشَرُوا بِالْحاجِّ إذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَ عَظِّمُوهُمْ، فَإنَّ ذلِكَ یَجِبُ عَلَیْكُمْ تُشارِكُوهُمْ فی الاْجْرِ.(21)
شماهائی كه به مكّه نرفته اید و در مراسم حجّ شركت نكرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانی كه بر میگردند، با آنها - دیدار و - مصافحه كنید تا در پاداش و ثواب حجّ آنها شریك باشید.
22 - قال علیه السلام: الرِّضا بِمَكْرُوهِ الْقَضا، مِنْ أعْلی دَرَجاتِ الْیَقینِ.(22)
راضی بودن به سختترین مقدّرات الهی از عالیترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود.
23 - قال علیه السلام: ما مِنْ جُرْعَةٍ أحَبُّ إلی اللّهِ مِنْ جُرْعَتَیْنِ: جُرْعَةُ غَیْظٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ، أوْ جُرْعَةُ مُصیبَةٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ.(23)
نزد خداوند متعال حالتی محبوبتر از یكی از این دو حالت نیست:
حالت غضب و غیظی كه مؤمن با بردباری و حلم از آن بگذرد و دیگری حالت بلا و مصیبتی كه مؤمن آن را با شكیبائی و صبر بگذراند.
24 - قال علیه السلام: مَنْ رَمَی النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیِهِ.(24)
هركس مردم را عیب جوئی كند و عیوب آنان را بازگو نماید و سرزنش كند، دیگران او را متهّم به آنچه در او نیست میكنند.
25 - قال علیه السلام: مُجالَسَةُ الصَّالِحیِنَ داعِیَةٌ إلی الصَّلاحِ، وَ أدَبُ الْعُلَمأ زِیادَةٌ فِی الْعَقْلِ.(25)
هم نشینی با صالحان انسان را به سوی صلاح و خیر میكشاند، و معاشرت و هم صحبت شدن با علما، سبب افزایش عقل است.
26 - قال علیه السلام: إنَّ اللّهَ یُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزینٍ، وَ یُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍشَكُورٍ.(26)
همانا خداوند دوست دارد هر قلب حزین و غمگینی را (كه در فكر نجات و سعادت خود باشد) و هر بنده شكرگزاری را دوست دارد.
27 - قال علیه السلام:إنَّ لِسانَ ابْنَ آدَمٍ یَشْرُفُ عَلی جَمیعِ جَوارِحِهِ كُلَّ صَباحٍ فَیَقُولُ: كَیْفَ أصْبَحْتُمْ؟
فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ إنْ تَرَكْتَنا، إ نَّما نُثابُ وَ نُعاقَبُ بِكَ.(27)
زبان آدمی بر تمام اعضا و جوارحش تسلط دارد هر روز صبحگاهان زبان انسان بر آنها میگوید: چگونه شب را به روز رساندید؟
جواب دهند: اگر تو ما را رها كنی خوب و آسوده هستیم، چون كه ما به وسیله تو مورد ثواب و عقاب قرار میگیریم.
28 - قال علیه السلام: ما تَعِبَ أوْلِیاء اللّهُ فِی الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیا لِلاَّْخِرَةِ.(28)
دوستان و اولیاء خدا در فعالیّتهای دنیوی خود را برای دنیا به زحمت نمیاندازند و خود را خسته نمیكنند بلكه برای آخرت زحمت میكِشند.
29 - قال علیه السلام: لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.(29)
چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را میدانستند هر آینه آن را تحصیل میكردند گرچه با ریخته شدن خونها و یا فرو رفتن زیر آبها در گردابهای خطرناك باشد.
30 - قال علیه السلام: لَوِ اجْتَمَعَ أهْلُ السّماء وَ الاْ رْضِ أنْ یَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ یَقْدِرُوا.(30)
چنانچه تمامی اهل آسمان و زمین گِرد هم آیند و بخواهند خداوند متعال را در جهت عظمت و جلال توصیف و تعریف كنند، قادر نخواهند بود.
31 - قال علیه السلام: ما مِنْ شَیْیءٍ أحبُّ إلی اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ، وَ ما شَیْیءٌ أحَبُّ إلی اللّهِ مِنْ أنْ یُسْألَ.(31)
بعد از معرفت به خداوند چیزی محبوبتر از عفت شكم و عورت نیست، و نیز محبوبترین كارها نزد خداوند درخواست نیازمندیها به درگاهش میباشد.
32 - قال علیه السلام: یابْنَ آدَم إ نَّكَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ لَهُ جَوابا.(32)
ای فرزند آدم (ای انسان، تو) خواهی مُرد و سپس محشور میشوی و در پیشگاه خداوند جهت سوال و جواب احضار خواهی شد، پس جوابی (قانع كننده و صحیح در مقابل سؤالها) برایش مهیّا و آماده كن.
33 - قال علیه السلام: نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِی وَجْهِ أخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَة.(33)
نظر كردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی علاقه و محبّت عبادت است.
34 - قال علیه السلام: إیّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُكَ بِأكْلَةٍ أوْ أقَلّ مِنْ ذلِكَ وَ إ یّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّی وَجَدْتُهُ مَلْعُونا فی كِتابِ اللّهِ.(34)
بر حذر باش از دوستی و همراهی با فاسق چون كه او به یك لقمه نان و چه بسا كمتر از آن هم، تو را میفروشد؛ و مواظب باش از دوستی و صحبت كردن با كسی كه قاطع رحم (كسی كه ارتباط خویشاوندی را بریده) میباشد چون كه او را در كتاب خدا ملعون یافتم.
35 - قال علیه السلام: أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ: السّاعَةُ الَّتی یُعایِنُ فیها مَلَكَ الْمَوْتِ، وَ السّاعَةُ الَّتی یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَ السَّاعَةُ الَّتی یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالی، فَإمّا الْجَنَّةُ وَ إمّا إلَی النّارِ.(35)
مشكلترین و سختترین لحظات و ساعات دورانها برای انسان، سه مرحله است:
1 - آن موقعی كه عزرائیل بر بالین انسان وارد میشود و میخواهد جان او را برگیرد.
2 - آن هنگامی كه از درون قبر زنده میشود و در صحرای محشر به پامی خیزد.
3 - آن زمانی كه در پیشگاه خداوند متعال - جهت حساب و كتاب و بررسی اعمال - قرار میگیرد و نمیداند راهی
36 - قال علیه السلام:إ ذا قامَ قائِمُنا أذْهَبَ اللّهُ عَزَوَجَلّ عَنْ شیعَتِنا الْعاهَةَ، وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ كُزُبُرِ الْحَدیدِ، وَ جَعَلَ قُوَّةَ الرَجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ أرْبَعینَ رَجُلاً.(36)
هنگامی كه قائم ما ( حضرت حجّت، روحی له الفدأ و عجّ) قیام و خروج نماید خداوند بلا و آفت را از شیعیان و پیروان ما بر میدارد ودلهای ایشان را همانند قطعه آهن محكم مینماید، و نیرو و قوّت هر یك از ایشان به مقدار نیروی چهل نفر دیگران خواهد شد.
37 - قال علیه السلام: عَجَباً كُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناء وَ تَرَكَ دارَالْبقاء.(37)
بسیار عجیب است از كسانی كه برای این دنیای زودگذر و فانی كار میكنند و خون دل میخورند ولی آخرت را كه باقی و ابدی است رها و فراموش كرده اند.
38 - قال علیه السلام: رَأیْتُ الْخَیْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ.(38)
تمام خیرات و خوبیهای دنیا و آخرت را در چشم پوشی و قطع طَمَع از زندگی و اموال دیگران میبینم (یعنی قناعت داشتن ).
39 - قال علیه السلام: مَنْ لَمْ یَكُنْ عَقْلُهُ أكْمَلَ ما فیهِ، كانَ هَلاكُهُ مِنْ أیْسَرِ ما فیهِ.(39)
كسی كه بینش و عقلش كاملترین چیزش نباشد هلاكتش آسانترین چیزش است.
40 - قال علیه السلام:إنَّ الْمَعْرِفَةَ، وَ كَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَ قِلَّةُ ریائِهِ، وَ حِلْمُهُ، وَ صَبْرُهُ، وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.(40)
همانا معرفت و كمال دین مسلمان در گرو رها كردن سخنان و حرفهایی است كه به حالش سودی ندارد.
همچنین از ریاء و خودنمایی دوری جستن و در برابر مشكلات زندگی بردبار و شكیبا بودن و نیز دارای اخلاق پسندیده و نیك سیرت بودن است.
1- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 141، ح 3.
2- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3.
3- مشكاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48.
4- مشكاة الا نوار: ص 246، بحارالا نوار: ج 67، ص 64، ح 5.
5- تحف العقول: ص 186، بحارالا نوار: ج 71، ص 12، ح 2.
6- تحف العقول: ص 203، بحارالا نوار: ج 75، ص 139، ح 3.
7- تحف العقول: ص 210، بحارالا نوار: ج 75، ص 136، ح 3.
8- تحف العقول: ص 201، بحارالا نوار: ج 75، ص 136، ح 3.
9- مشكاة الا نوار: ص 232، س 20، بحارالا نوار: ج 78، ص 50، ح 77.
10- مشكاة الا نوار: ص 166، س 3.
11- مشكاة الا نوار: ص 157، س 20.
12- مشكاة الا نوار: ص 207، س 18.
13- مشكاة الا نوار: ص 229، س 10، بحارالا نوار: ج 78، ص 141، ح 3.
14- أعیان الشّیعة: ج 1، ص 645، بحارالا نوار: ج 78، ص 158، ح 19.
15- مستدرك الوسائل: ج 7، ص 252، ح 8.
16- مستدرك الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25.
17- تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام: ص 343، س 20.
18- وسائل الشیعة: ج 17، ص 647، ح 1، ومشكاة الا نوار: ص 262.
19- مستدرك الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.
20- من لا یحضره الفقیه: ج 2، ص 146، ح 95.
21- همان مدرك: ج 2، ص 147، ح 97.
22- مستدرك الوسائل: ج 2، ص 413، ح 16.
23- مستدرك الوسائل: ج 2، ص 424، ح 21.
24- بحار الا نوار: ج 75، ص 261، ح 64.
25- بحارالا نوار: ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج 75، ص 304.
26- كافی: ج 2، ص 99، بحارالا نوار: ج 71، ص 38، ح 25.
27- اصول كافی: ج 2، ص 115، وسائل الشّیعة: ج 12، ص 189، ح 1.
28- بحارالا نوار: ج 73، ص 92، ضمن ح 69.
29- اصول كافی: ج 1، ص 35، بحارالا نوار: ج 1، ص 185، ح 109.
30- اصول كافی: ج 1، ص 102، ح 4.
31- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 78، ص 41، ح 3.
32- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 70، ص 64، ح 5.
33- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 78، ص 140، ح 3.
34- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 74، ص 196، ح 26.
35- بحار الا نوار: ج 6، ص 159، ح 19، به نقل از خصال شیخ صدوق.
36- خصال: ج 2، ص 542، بحارالا نوار: ج 52، ص 316، ح 12.
37- بحارالا نوار: ج 73، ص 127، ح 128.
38- اصول كافی: ج 2، ص 320، بحارالا نوار: ج 73، ص 171، ح 10.
39- بحارالا نوار: ج 1، ص 94، ح 26، به نقل از تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام.
40- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 2، ص 129، ح 11.
حدیث (1) امام على عليه السلام :
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَيدَهُ؛
هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.
كافى، ج2، ص50، ح1
حدیث (2) امام صادق عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَلايَحسُدُ وَالمُنافِقُ يَحسُدُ وَلايَغبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).
كافى، ج2، ص307، ح7
حدیث (3) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلغَيرَةُ مِنَ اليمانِ وَالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق.
نهج الفصاحه، ح 2045
حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ يَأكُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند.
كافى، ج4، ص12، ح6
حدیث (5) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
تحف العقول، ص 49
حدیث (6) پيامبر صلى الله عليه و آله :
أَمارَةُ المُنافِقِ الَّذي لاتَسوؤُهُ سَيِّئَتُهُ ولا تَسُرُّهُ حَسَنَتُهُ ؛
نشانه منافق اين است كه بدى اش ناراحتش نمى كند و خوبى اش او را خوشحال نمى سازد.
الدرالمنثور، ج4، ص 66
حدیث (7) پيامبر صلى الله عليه و آله :
نِيَّةُ المُؤمِنِ خَيرٌ مِن عَمَلِهِ و نِيَّةُ المُنافِقِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ؛
نيّت مؤمن بهتر از عمل او و نيت منافق بدتر از عمل اوست.
مستدرك الوسائل، ج 1، ص 91، ح4
حدیث (8) پيامبر صلى الله عليه و آله :
عَليٌّ يَعسوبُ المُؤمِنينَ وَ المالُ يَعسوبُ المُنافِقينَ؛
على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
الأمالى طوسى، ص 355
حدیث (9) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ يَكُلُ في مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ المُنافِقُ يَكُلُ في سَبعَةِ أمعاءٍ؛
مؤمن كم خوراك است و منافق پرخور.
وسائل الشيعه، ج 24، ص 240، ح6
حدیث (10) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ يَبدَأُ بِالسَّلامِ وَ المُنافِقُ يَقُولُ: حَتّى يُبدَأَ بي؛
مؤمن ابتدا به سلام مى كند و منافق منتظر سلام ديگران است.
كنزالعمّال، ح 778
حدیث (11) پيامبر صلى الله عليه و آله :
بُكاءُ المُؤمِنِ مِن قَلبِهِ وَ بُكاءُ المُنافِقِ مِن هامَّتِهِ؛
گريه مؤمن از (درون) دل اوست و گريه منافق از (ظاهر و) سرش.
الجامع الصغير، ح 3156
حدیث (12) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ لَيِّنُ المِنكَبِ يُوَسِّعُ عَلى أَخيهِ وَ المُنافِقُ يَتَجافى يُضَيِّقُ عَلى أَخيهِ؛
مؤمن نرمخوست و براى برادرش جا (ى نشستن) باز مى كند و منافق درشتخوست و جا را بر برادرش تنگ مى كند.
كنزالعمّال، ح 778
حدیث (13) پيامبر صلى الله عليه و آله :
يُبعَثُ كُلُّ عَبدٍ على ما ماتَ عَلَيهِ، اَ لمُؤمِنُ عَلى إيمانِهِ وَالمُنافِقُ عَلى نِفاقِهِ؛
هر بنده اى بر همان چيزى كه در درون داشته و با آن از دنيا رفته، برانگيخته مى شود، مؤمن بر ايمانش و منافق بر نفاقش.
كنزالعمّال، ح 38954
حدیث (14) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ كَالبَهيمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات.
تنبيه الخواطر،ج1، ص 94
حدیث (15) پيامبر صلى الله عليه و آله :
مَثَلُ المُؤمِنِ كَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُكفِئُهَا الرِّياحُ كَذا و كَذا وكَذلِكَ المُؤمِنُ تُكفِئُهُ الوجاعُ وَالمراضُ و مَثَلُ المُنافِقِ كَمَثَلِ الرزَبَّةِ المُستَقيمَةِ الَّتي لايُصِيبُها شَيءٌ حَتّى يَتيهِ المَوتُ فَيَقصِفَهُ قَصفا؛
مَثَل مؤمن مانند ساقه كاشته است كه بادها آن را به اين سو و آن سو خم مى كند هم چنين مؤمن را دردها و بيماريها خم مى كند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است كه چيزى به او نمى رسد تا اينكه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شكند.
الكافى، ج2، ص 258، ح25
حدیث (16) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إنَّ لِسانَ المُؤمِنَ وَراءَ قَلبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن يَتَكَلَّمَ بِشَيءٍ يُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ المُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَيءٍ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَلَم يَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى انديشد و سپس آن را مى گويد اما زبان منافق جلوى دل اوست هرگاه قصد سخن كند آن را به زبان مى آورد و درباره آن نمى انديشد.
تنبيه الخواطر، ج1، ص 106
حدیث (17) امام على عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ إذَا استَغنى شَكَرَ... وَ المُنافِقُ إِذَا استَغنى طَغى؛
مؤمن هنگام بى نيازى شكر مى گزارد و منافق هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند.
تحف العقول، ص212
حدیث (18) امام على عليه السلام :
إنَّ المُؤمِنَ إذا تَكَلَّمَ ذَكَّرَ... والمُنافِقُ إذا تَكَلَّمَ لَغا؛
مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
تحف العقول، ص212
حدیث (19) امام على عليه السلام :
إنَّ المُؤمِنَ مَن يُرى يَقينُهُ في عَمَلِهِ، وَ المُنافِقُ مَن يُرى شَكُّهُ في عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن يقين ديده مى شود و در عمل منافق شك.
غررالحكم، ح3551
حدیث (20) امام على عليه السلام :
شُكرُ المُنافِقِ لا يَتَجاوَزُ لِسانَهُ؛
سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود.
غررالحكم، ح 5662
حدیث (21) امام على عليه السلام :
عَلى لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ يَسطَعُ وَعلى لِسانِ المُنافِقِ شَيطانٌ يَنطِقُ؛
بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى گويد.
شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحديد، ج20، ص280، ح 218
حدیث (22) امام على عليه السلام :
إنَّ كَثرَةَ المالِ عَدُوٌّ لِلمُؤمِنينَ و يَعسُوبُ المُنافِقينَ؛
ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پيشواى منافقان است.
التمحيص، ص48
حدیث (23) امام على عليه السلام :
اَلمُنافِقُ مَكُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ؛
منافق، نيرنگباز، زيانبار و شكّاك است.
غررالحكم، ح 1289
حدیث (24) امام على عليه السلام :
المُنافِقُ وَقِحٌ غَبىٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقىٌّ؛
منافق، بى شرم، كودن، چاپلوس و بدبخت است.
غررالحكم، ح 1853
حدیث (25) امام على عليه السلام :
وَرَعُ المُنافِقِ لايَظهَرُ إلاّ عَلى لِسانِهِ؛
پرهيزكارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى شود.
غررالحكم، 10130
حدیث (26) امام على عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ إِذا نَظَرَ اعتَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛
نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
تحف العقول، ص212
حدیث (27) امام على عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا سَكَتَ فَكَّرَ... وَالمُنافِقُ إِذا سَكَتَ سَها؛
سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
تحف العقول، ص212
حدیث (28) امام على عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
تحف العقول، ص212
حدیث (29) امام على عليه السلام :
عِلمُ المُنافِقِ في لِسانِهِ وَعِلمُ المُؤمِنِ في عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
غررالحكم، ح6288
حدیث (30) امام على عليه السلام :
إنَّ المُؤمِنَ إذا أَصابَهُ السُّقمُ ثُمَّ أَعفاهُ اللّه مِنهُ كانَ كَفّارَةً لِما مَضى مِن ذُنُوبِهِ و مَوعِظَةً لَهُ فِيما يَستَقبِلُ، وَ إِنَّ المُنافِقَ إذا مَرِضَ ثُمَّ اُعفِي كانَ كَالبَعيرِ، عَقَلَهُ أهلُهُ ثُمَّ أَرسَلُوهُ فَلَم يَدرِ لِمَ عَقَلُوهُ و لِمَ أَرسَلُوهُ؛
هرگاه مؤمن بيمار شود سپس خداوند شفايش دهد، آن بيمارى كفّاره گناهان گذشته و پندى براى آينده اوست و منافق هرگاه مريض شود سپس سلامت يابد، مانند شترى است كه صاحبش او را بسته است و سپس رهايش كرده اند او نمى داند براى چه او را بسته اند و براى چه رهايش كرده اند.
كنزالعمّال، ح 6686
حدیث (31) امام على عليه السلام :
لَو ضَرَبتُ خَيشُومَ المُؤمِنِ بِسَيفي هذا عَلى أن يُبغِضَني ما أبغَضَني ولَو صَبَبتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها عَلَى المُنافِقِ عَلى أن يُحِبَّني ما أَحَبَّني؛
اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر همه دنيا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هيچگاه دوستم نخواهد داشت.
نهج البلاغه، حكمت 45
حدیث (32) امام على عليه السلام :
اَلمُؤمِنُ فَهُوَ قَرِيبُ الرِّضى بَعيدُ السَّخَطِ... وَالمُنافِقُ فَهُوَ قَريبُ السَّخَطِ بَعيدُ الرِّضى؛
مؤمن زود خشنود و دير ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دير خشنود مى گردد.
تحف العقول، ص212
حدیث (33) امام على عليه السلام :
اَلمُؤمِنُ يُرضِيهِ عَلَى اللّه اليَسيرُ و لا يُسخِطُهُ الكَثيرُ... وَ المُنافِقُ يُسخِطُهُ عَلَى اللّه اليَسيرُ و لا يُرضِيهِ الكَثيرُ؛
مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا ناخشنود مى شود و بسيارش هم او را خشنود نمى سازد.
تحف العقول، ص212
حدیث (34) امام حسين عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ لايُسيى ءُ و لا يَعتَذِرُ، وَ المُنافِقُ كُلَّ يَومٍ يُسيى ءُ وَيَعتَذِرُ؛
مؤمن نه بدى مى كند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و معذرت مى خواهد.
تحف العقول، ص 248
حدیث (35) امام صادق عليه السلام :
إِنَّ المُنافِقَ لا يَرغَبُ فِيما قَد سَعِدَ بِهِ المُؤمِنونَ وَ السَّعيدُ يَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقوى وَ إن كانَ يُرادُ بِالمَوعِظَةِ غَيرُهُ؛
منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تقوا را مى پذيرد هر چَند مخاطب موعظه، كس ديگرى باشد.
الكافى، ج8 ، ص150، ح132
حدیث (36) امام صادق عليه السلام :
إنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَ لا يَحسُدُ وَ المُنافِقُ يَحسُدُ وَ لايَغبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
الكافى، ج2، ص 307، ح7
حدیث (37) امام صادق عليه السلام :
إنَّ الحِكمَةَ لَتَكُونُ في قَلبِ المُنافِقِ فَتُجَلجِلُ في صَدرِهِ حَتّى يُخرِجَها فَيُوعِيَهَا المُؤمِنُ وَتَكُونُ كَلِمةُ المُنافِقِ فى صَدرِ المُؤمِنِ فَتُجَلجِلُ في صَدرِهِ حَتّى يُخرِجَها فَيَعِيَهَا المُنافِقُ؛
به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بيرون آيد و مؤمن آن را بر گيرد و سخن منافقانه (لغو و بيهوده) در سينه مؤمن بى قرارى مى كند تا از آن بيرون برود و منافق آن را برگيرد.
بحارالأنوار، ج2، ص 94، ح28
حدیث (38) امام كاظم عليه السلام :
اَلمُؤمِنُ قَليلُ الكَلامِ كَثيرُ العَمَلِ، وَ المُنافِقُ كَثيرُ الكَلامِ قَليلُ العَمَلِ؛
مؤمن كم حرف و پر كار است و منافق پر حرف و كم كار.
تحف العقول، ص397
حدیث (39) امام رضا عليه السلام :
إِنَّ اللّه يُؤَخِّرُ إِجابَةَ المُؤمِنِ شَوقا إلى دُعائِهِ وَيَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَن أَسمَعَهُ، وَيُعَجِّلُ إجابَةَ دُعاءِ المُنافِقِ وَيَقُولُ: صَوتٌ أَكرَهُ سَماعَهُ؛
خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: «صدايى است كه دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى منافق عجله مى كند و مى گويد: صدايى است كه از شنيدنش بدم مى آيد.
فقه الرضا عليه السلام ، ص 345
حدیث (40) امام هادى عليه السلام :
[اَلمُؤمِنُ] يُحسِنُ وَيَبكي كَما أَنَّ المُنافِقُ يُسيى ءُ وَ يَضحَكُ؛
مؤمن خوبى مى كند و مى گريد، ولى منافق بدى مى كند و مى خندد.
مكارم الأخلاق، ص389
حدیث (41) امام عسكرى عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ نَعرِفُهُ بِسيماهُ، وَ نَعرِفُ المُنافِقَ بِميسَمِهِ؛
مؤمن را از سيمايش مى شناسيم و منافق را از نشانه هايش.
الخرائج والجرائح، ج2، ص 737، ح50
حدیث (42) امام صادق عليه السلام :
اَلمُؤمِنُ لايُخلَقُ عَلَى الكِذبِ وَلا عَلَى الخيانَةِ وَ خِصلَتانِ لا يَجتَمِعانِ فِى المُنافِقِ، سَمتٌ حَسَنٌ وَ فِقهٌ فِى السُّنَّةِ؛
مؤمن در سرشتش دروغ و خيانت نيست و دو صفت است كه در منافق جمع نگردد: سيرت نيكو و دين شناسى.
تحف العقول، ص367
حدیث (43) لقمان حكيم عليه السلام :
عَلَيكَ بِقَبُولِ المَوعِظَةِ وَالعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ المُؤمِنِ أَحلى مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ وعَلَى المُنافِقِ أَثقَلُ مِن صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَى الشَّيخِ الكَبيرِ؛
موعظه را بپذير و به آن عمل كن، زيرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شيرين تر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پير مرد كهنسال دشوارتر است.
اعلام الدين، ص79
حدیث (44) امام موسى كاظم عليه السلام :
اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدقُ يَجلِبانِ الرِّزقَ، وَالخيانَةُ وَالكَذِبُ يَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مىكند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مىشود.
بحارالأنوار، ج 78، ص 327
ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛ سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره كند و بگويد من مسلمانم، كسى كه هنگام سخن گفتن دروغ بگويد و وقتى كه وعده دهد تخلف نمايد و چون امانت بگيرد، خيانت نمايد. نهج الفصاحه، ح 1280 اِنَّ لِسانَ المُؤمِنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ وَ اِنَّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ، لاَِنَّ المُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَن يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفسِهِ، فَاِن كانَ خَيرا اَبداهُ وَ اِن كانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ المُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا يَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيهِ؛ زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد، ابتدا درباره آن مىانديشد، اگر خوب بود اظهارش مىكند و اگر بد بود آن را پنهان مىدارد. اما منافق هر چه به زبانش آيد مىگويد، بى آنكه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زيان اوست. نهج البلاغه، خطبه 176 آیَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذا اؤتُمِنَ خانَ؛ نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید . صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89 الغِناءُ یورِثُ النِّفاقَ. بحار الانوار ج 79 ص 24 حدیث (45) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
حدیث (46) امام على عليه السلام :
حدیث (47) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
حدیث (48) امام صادق عليه السلام :
غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
حدیث (6) امام علی علیه السلام:
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَيدَهُ؛
هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.
كافى، ج2، ص50، ح1
حدیث (7) پيامبر صلى الله عليه و آله :
مَن واسَى الفَقيرَ وَأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِكَ المُؤمِنُ حَقّا؛
هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى است.
خصال، ص 47
حدیث (8) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اِتَّقُوااللّه وَأَصلِحواذاتَ بَينِكُمْ فَإِنَ اللّه يُصلِحُ بَينَ المُؤمِنينَ يَومَ القيامَةِ؛
تقواى الهى داشته باشيد و اصلاح كنيد ميان خودتان را زيرا خداوند در روز قيامت ميان مؤمنين را اصلاح مى كند.
محجة البيضاء، ج3، ص373
حدیث (9) امام صادق عليه السلام :
إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَى المُؤمِنِ اُمورَهُ كُلَّها وَلَم يُفَوِّض إِلَيهِ أَن يَكونَ ذَليلاً أَما تَسمَعُ اللّه تَعالى يَقولُ: (وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ)؟ فَالمُؤمِنُ يَكونُ عَزيزا وَلا يَكونُ ذَليلاً قالَ: إِنَّ المُؤمِنَ أَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ لأَِنَّ الجَبَلَ يُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ وَالمُؤمِنُ لايُستَقَلُّ مِن دينِهِ بِشَىْ ءٍ؛
خداوند اختيار همه كارها را به مؤمن داده اما اين اختيار را به او نداده است كه ذليل باشد. مگر نشنيده اى كه خداى تعالى مى فرمايد: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنين است»؟ پس، مؤمن عزيز است و ذليل نيست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از كوه محكم تر است، زيرا از كوه با ضربات تيشه كم مى شود اما با هيچ وسيله اى از دين مؤمن نمى توان كاست.
التهذيب، ج6، ص179 ح367
حدیث (10) امام صادق عليه السلام :
إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَلايَحسُدُ وَالمُنافِقُ يَحسُدُ وَلايَغبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).
كافى، ج2، ص307، ح7
حدیث (11) امام صادق عليه السلام :
سِتَّةٌ لاتَكونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّكَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالكَذِبُ وَالبَغىُ؛
شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.
تحف العقول، ص 377
حدیث (12) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ يَأكُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند.
كافى، ج4، ص12، ح6
حدیث (13) امام صادق عليه السلام :
اَلمُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم يُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ وَاِذا رَضِىَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ فى باطِلٍ وَالَّذى اِذا قَدَرَ لَم يَأخُذ اَكثَرَ مِمّا لَهُ؛
مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به باطل نكشاند و چون قدرت يابد بيش از حقّ خود نگيرد.
بحارالأنوار، ج78، ص209، ح85
حدیث (14) امام صادق عليه السلام :
فى قَولِهِ تَعالى (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) ـ : أى لِلنّاسِ كُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَمُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَأَمَّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَى اليمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَيسَرَ مِن ذلِكَ يَكُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، وعَن إخوانِهِ المُؤمِنينَ؛
درباره آيه (و با مردم سخن نيكو گوييد) فرمود: مقصود همه مردمان اعم از مؤمن و كافر است. اما با مؤمنان بايد گشاده رو بود و اما با كافران بايد به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ايمان كشيده شوند و كمترين ثمرش اين است كه خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون مى دارد.
بحارالأنوار، ج75، ص401، ح42
حدیث (15) امام علی علیه السلام:
اَلمؤمِنُ صَدوقُ اللِّسانِ بَذولُ الحسانِ؛
مؤمن بسيار راستگو و بسيار نيكوكار است.
غررالحكم، ج2، ص9، ح1596
حدیث (16) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
تحف العقول، ص 49
حدیث (17) امام صادق عليه السلام :
اِنَّ لِلمُؤمِنِ عَلى المُؤمِنِ سَبعَةَ حُقوقٍ، فَاَوجَبُها اَن يَقولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِن كانَ عَلى نَفسِهِ اَو عَلى والِدَيهِ، فَلا يَميلَ لَهُم عَنِ الحَقِّ؛
مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر چند بر ضد خود يا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود.
بحار الأنوار، ج 74، ص223، ح 8
حدیث (18) امام على عليه السلام :
ما مِن مُؤمِنٍ وَلا مُؤمِنَةٍ يَضَعُ يَدَهُ عَلى رَسِ يَتيمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ كَتَبَ اللّه لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت يَدُهُ عَلَيها حَسَنَةً؛
هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه دست محبت بر سر يتيمى بگذارد، مگر اين كه خداوند به اندازه هر تار مويى كه بر آن دست كشيده است ثوابى برايش بنويسد.
بحارالأنوار، ج75، ص4، ح9
حدیث (19) امام رضا علیه السلام:
مَـن فـَرَّجَ عَن مُـومِـنٍ فَـرَّجَ الله عَن قَلبه یـَومَ القِیامَةِ؛
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
اصول کافى، ج 3، ص 268
حدیث (20) امام علی علیه السلام:
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛
شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره325
حدیث (21) امام حسن عسکری علیه السلام:
المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر؛
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
تحف العقول، ص489
حدیث (22) امام موسی کاظم علیه السلام:
اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ؛
مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.
تحف العقول، ص 408
حدیث (23) امام حسن عسكرى عليه السلام :
عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ: ... وَ الجَهرُ بـِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»؛
نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم.
تهذيب الأحكام، ج 6 ، ص 52 ، ح 37
حدیث (24) پيامبر صلى الله عليه و آله :
مَنْ ساءَتْهُ سَيِّئَتُهُ وسَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ فَهُوَ أمارَةُ الْمُسلِمِ الْمُؤمِنِ؛
هر كس از بدى اش ناراحت و از خوبى اش خوشحال شود، اين نشانه مسلمان مؤمن است.
الدرالمنثور، ج4، ص 66
حدیث (25) پيامبر صلى الله عليه و آله :
نِيَّةُ الْمُؤمِنِ خَيرٌ مِنْ عَمَلِهِ و نِيَّةُ الْمُنافِقِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ؛
نيّت مؤمن بهتر از عمل او و نيت منافق بدتر از عمل اوست.
مستدرك الوسائل، ج 1، ص 91، ح4
حدیث (26) پيامبر صلى الله عليه و آله :
عَليٌّ يَعْسوبُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمالُ يَعْسوبُ الْمُنافِقينَ؛
على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
الأمالى طوسى، ص 355
حدیث (27) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلْمُؤمِنُ يَأْكُلُ في مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ الْمُنافِقُ يَأْكُلُ في سَبعَةِ أمْعاءٍ؛
مؤمن كم خوراك است و منافق پرخور.
وسائل الشيعه، ج 24، ص 240، ح6
حدیث (28) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلْمُؤْمِنُ يَبْدَأُ بِالسَّلامِ وَ الْمُنافِقُ يَقُولُ: حَتّى يُبدَأَ بي؛
مؤمن ابتدا به سلام مى كند و منافق منتظر سلام ديگران است.
كنزالعمّال، ح 778
حدیث (29) پيامبر صلى الله عليه و آله :
بُكاءُ الْمُؤمِنِ مِنْ قَلْبِهِ وَ بُكاءُ الْمُنافِقِ مِنْ هامَّتِهِ؛
گريه مؤمن از (درون) دل اوست و گريه منافق از (ظاهر و) سرش.
الجامع الصغير، ح 3156
حدیث (30) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلْمُؤْمِنُ لَيِّنُ الْمِنكَبِ يُوَسِّعُ عَلى أَخيهِ وَ الْمُنافِقُ يَتَجافى يُضَيِّقُ عَلى أَخيهِ؛
مؤمن نرمخوست و براى برادرش جا (ى نشستن) باز مى كند و منافق درشتخوست و جا را بر برادرش تنگ مى كند.
كنزالعمّال، ح 778
حدیث (31) پيامبر صلى الله عليه و آله :
يُبْعَثُ كُلُّ عَبدٍ على ما ماتَ عَلَيهِ، اَ لْمُؤمِنُ عَلى إيمانِهِ وَالْمُنافِقُ عَلى نِفاقِهِ؛
هر بنده اى بر همان چيزى كه در درون داشته و با آن از دنيا رفته، برانگيخته مى شود، مؤمن بر ايمانش و منافق بر نفاقش.
كنزالعمّال، ح 38954
حدیث (32) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالْعِبادَةِ وَالْمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ كَالْبَهيمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات.
تنبيه الخواطر،ج1، ص 94
حدیث (33) پيامبر صلى الله عليه و آله :
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُكْفِئُهَا الرِّياحُ كَذا و كَذا وكَذلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الأَْوْجاعُ وَالأَْمْراضُ و مَثَلُ الْمُنافِقِ كَمَثَلِ الإْرْزَبَّةِ الْمُستَقيمَةِ الَّتي لايُصِيبُها شَيءٌ حَتّى يَأْتيهِ الْمَوتُ فَيَقصِفَهُ قَصْفا؛
مَثَل مؤمن مانند ساقه كاشته است كه بادها آن را به اين سو و آن سو خم مى كند هم چنين مؤمن را دردها و بيماريها خم مى كند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است كه چيزى به او نمى رسد تا اينكه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شكند.
الكافى، ج2، ص 258، ح25
حدیث (34) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنَ وَراءَ قَلْبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن يَتَكَلَّمَ بِشَيْءٍ يُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ الْمُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَيءٍ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ يَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى انديشد و سپس آن را مى گويد اما زبان منافق جلوى دل اوست هرگاه قصد سخن كند آن را به زبان مى آورد و درباره آن نمى انديشد.
تنبيه الخواطر، ج1، ص 106
حدیث (35) امام على عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إذَا اسْتَغْنى شَكَرَ... وَ الْمُنافِقُ إِذَا اسْتَغْنى طَغى؛
مؤمن هنگام بى نيازى شكر مى گزارد و منافق هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند.
تحف العقول، ص212
حدیث (36) امام على عليه السلام :
إنَّ الْمُؤْمِنَ إذا تَكَلَّمَ ذَكَّرَ... والْمُنافِقُ إذا تَكَلَّمَ لَغا؛
مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
تحف العقول، ص212
حدیث (37) امام على عليه السلام :
إنَّ الْمُؤْمِنَ مَن يُرى يَقينُهُ في عَمَلِهِ، وَ الْمُنافِقُ مَن يُرى شَكُّهُ في عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن يقين ديده مى شود و در عمل منافق شك.
غررالحكم، ح3551
حدیث (38) امام على عليه السلام :
شُكْرُ الْمُؤْمِنِ يَظْهَرُ في عَمَلِهِ؛
سپاسگزارى مؤمن در كردارش آشكار مى شود، [امّا] سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود.
غررالحكم، ح 5661
حدیث (39) امام على عليه السلام :
عَلى لِسانِ الْمُؤْمِنِ نُورٌ يَسْطَعُ وَعلى لِسانِ الْمُنافِقِ شَيْطانٌ يَنْطِقُ؛
بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى گويد.
شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحديد، ج20، ص280، ح 218
حدیث (40) امام على عليه السلام :
إنَّ كَثْرَةَ الْمالِ عَدُوٌّ لِلْمُؤْمِنينَ و يَعْسُوبُ الْمُنافِقينَ؛
ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پيشواى منافقان است.
التمحيص، ص48
حدیث (41) امام على عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ مُنيبٌ مُستَغْفِرٌ تَوَّابٌ
مؤمن بازگشت كننده به خدا، آمرزش خواه و توبه كننده است
غررالحكم، ح 1288
حدیث (42) امام على عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ حَيىٌّ غَنىُّ مُوقِرٌ تَقىٌّ؛
مؤمن، با حيا، بى نياز، باوقار و پرهيزگار است.
غررالحكم، ح 1852
حدیث (43) امام على عليه السلام :
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ يَظهَرُ في عَمَلِهِ؛
پرهيزكارى مؤمن در رفتارش آشكار مى شود.
غررالحكم، 10129
حدیث (44) امام على عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا نَظَرَ اعْتَبَرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛
نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
تحف العقول، ص212
حدیث (45) امام على عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ... إذا سَكَتَ فَكَّرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا سَكَتَ سَها؛
سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
تحف العقول، ص212
حدیث (46) امام على عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ... إذا أَصابَتْهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا أصابَتْهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
تحف العقول، ص212
حدیث (47) امام على عليه السلام :
عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
غررالحكم، ح6288
حدیث (48) امام على عليه السلام :
إنَّ الْمُؤْمِنَ إذا أَصابَهُ السُّقْمُ ثُمَّ أَعْفاهُ اللّه مِنهُ كانَ كَفّارَةً لِما مَضى مِن ذُنُوبِهِ و مَوْعِظَةً لَهُ فِيما يَستَقْبِلُ، وَ إِنَّ الْمُنافِقَ إذا مَرِضَ ثُمَّ اُعفِي كانَ كَالْبَعيرِ، عَقَلَهُ أهلُهُ ثُمَّ أَرْسَلُوهُ فَلَم يَدْرِ لِمَ عَقَلُوهُ و لِمَ أَرسَلُوهُ؛
هرگاه مؤمن بيمار شود سپس خداوند شفايش دهد، آن بيمارى كفّاره گناهان گذشته و پندى براى آينده اوست و منافق هرگاه مريض شود سپس سلامت يابد، مانند شترى است كه صاحبش او را بسته است و سپس رهايش كرده اند او نمى داند براى چه او را بسته اند و براى چه رهايش كرده اند.
كنزالعمّال، ح 6686
حدیث (49) امام على عليه السلام :
لَو ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفي هذا عَلى أنْ يُبْغِضَني ما أبْغَضَني ولَو صَبَبْتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى أنْ يُحِبَّني ما أَحَبَّني؛
اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر همه دنيا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هيچگاه دوستم نخواهد داشت.
نهج البلاغه، حكمت 45
حدیث (50) امام على عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ فَهُوَ قَرِيبُ الرِّضى بَعيدُ السَّخَطِ... وَالْمُنافِقُ فَهُوَ قَريبُ السَّخَطِ بَعيدُ الرِّضى؛
مؤمن زود خشنود و دير ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دير خشنود مى گردد.
تحف العقول، ص212
حدیث (51) امام على عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ يُرضِيهِ عَلَى اللّه الْيَسيرُ و لا يُسْخِطُهُ الْكَثيرُ... وَ الْمُنافِقُ يُسْخِطُهُ عَلَى اللّه الْيَسيرُ و لا يُرضِيهِ الْكَثيرُ؛
مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا ناخشنود مى شود و بسيارش هم او را خشنود نمى سازد.
تحف العقول، ص212
حدیث (52) امام حسين عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لايُسيى ءُ و لا يَعتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ كُلَّ يَومٍ يُسيى ءُ وَيَعْتَذِرُ؛
مؤمن نه بدى مى كند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و معذرت مى خواهد.
تحف العقول، ص 248
حدیث (53) امام صادق عليه السلام :
إنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لا يَحْسُدُ وَ الْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَ لايَغْبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
الكافى، ج2، ص 307، ح7
حدیث (54) امام صادق عليه السلام :
إنَّ الْحِكْمَةَ لَتَكُونُ في قَلْبِ الْمُنافِقِ فَتُجَلْجِلُ في صَدْرِهِ حَتّى يُخْرِجَها فَيُوعِيَهَا الْمُؤْمِنُ وَتَكُونُ كَلِمةُ الْمُنافِقِ فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ فَتُجَلْجِلُ في صَدْرِهِ حَتّى يُخْرِجَها فَيَعِيَهَا الْمُنافِقُ؛
به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بيرون آيد و مؤمن آن را بر گيرد و سخن منافقانه (لغو و بيهوده) در سينه مؤمن بى قرارى مى كند تا از آن بيرون برود و منافق آن را برگيرد.
بحارالأنوار، ج2، ص 94، ح28
حدیث (55) امام كاظم عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ قَليلُ الْكَلامِ كَثيرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ كَثيرُ الْكَلامِ قَليلُ الْعَمَلِ؛
مؤمن كم حرف و پر كار است و منافق پر حرف و كم كار.
تحف العقول، ص397
حدیث (56) امام رضا عليه السلام :
إِنَّ اللّه يُؤَخِّرُ إِجابَةَ الْمُؤْمِنِ شَوْقا إلى دُعائِهِ وَيَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ، وَيُعَجِّلُ إجابَةَ دُعاءِ الْمُنافِقِ وَيَقُولُ: صَوْتٌ أَكْرَهُ سَماعَهُ؛
خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: «صدايى است كه دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى منافق عجله مى كند و مى گويد: صدايى است كه از شنيدنش بدم مى آيد.
فقه الرضا عليه السلام ، ص 345
حدیث (57) امام هادى عليه السلام :
[اَلْمُؤْمِنُ] يُحْسِنُ وَيَبْكي كَما أَنَّ الْمُنافِقُ يُسيى ءُ وَ يَضْحَكُ؛
مؤمن خوبى مى كند و مى گريد، ولى منافق بدى مى كند و مى خندد.
مكارم الأخلاق، ص389
حدیث (58) امام عسكرى عليه السلام :
إِنَّ الْمُؤْمِنَ نَعْرِفُهُ بِسيماهُ، وَ نَعْرِفُ الْمُنافِقَ بِميسَمِهِ؛
مؤمن را از سيمايش مى شناسيم و منافق را از نشانه هايش.
الخرائج والجرائح، ج2، ص 737، ح50
حدیث (59) امام صادق عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ لايُخْلَقُ عَلَى الْكِذْبِ وَلا عَلَى الْخيانَةِ وَ خِصْلَتانِ لا يَجْتَمِعانِ فِى الْمُنافِقِ، سَمْتٌ حَسَنٌ وَ فِقْهٌ فِى السُّنَّةِ؛
مؤمن در سرشتش دروغ و خيانت نيست و دو صفت است كه در منافق جمع نگردد: سيرت نيكو و دين شناسى.
تحف العقول، ص367
حدیث (60) لقمان حكيم عليه السلام :
عَلَيْكَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَةِ وَالْعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ الْمُؤْمِنِ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وعَلَى الْمُنافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَى الشَّيْخِ الْكَبيرِ؛
موعظه را بپذير و به آن عمل كن، زيرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شيرين تر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پير مرد كهنسال دشوارتر است.
اعلام الدين، ص79
حدیث (61) امام صادق عليهالسلام :
اِنَّ الْمُؤمِنَ لَيَسْكُنُ اِلَى الْمُؤْمِنِ كَما يَسْكُنُ الظَّمْآنِ اِلَى الْماءِ الْبارِدِ؛
به راستى كه مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پيدا مىكند، چنان كه تشنه، با آب خنك آرامش مىيابد.
كافى، ج 2، ص 247
حدیث (62) امام صادق عليهالسلام :
ما مِنْ مُؤْمِنٍ اِلاّ وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنْ ايمانِهِ اُنْسا يَسْكُنُ اِلَيْه، حَتّى لو كانَ عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ لَمْ يَسْتَوحِشْ؛
هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه خداوند ايمان را همدم و آرامشبخش او قرار مىدهد، چنانچه حتى اگر در قله كوهى هم باشد، احساس تنهايى نمىكند.
عدة الداعى، ص 218
حدیث (63) پيامبر (ص) :
تُفْتيكَ نَـفْسُكَ، ضَعْ يَدَكَ عَلى صَدْرِكَ، فَإنَّهُ يَسْكُنُ لِلْحَلالِ وَ يَضْطَرِبُ مِنَ الْحَرامِ دَعْ ما يُريبُكَ اِلَى ما لا يُريبُكَ، وَ اِنْ اَفْتاكَ الْمُفْتُونُ، اِنَّ الْمُؤمِنَ يَذَرُ الصَّغيرَ مَخافَةَ اَنْ يَقَعَ فِى الْكَبيرِ؛
قلبت (وجدانت)، حقيقت را براى تو مىگويد. دستت را بر روى سينهات بگذار، زيرا قلبت از حلال، آرامش و از حرام تشويش پيدا مىكند. آنچه تو را به ترديد مىاندازد ـ هر چند كه صاحبان فتوا، فتوا دهند ـ رها كن و به سراغ چيزى برو كه تو را به ترديد نمىاندازد. مؤمن از ترس گناه بزرگ، گناه كوچك را هم رها مىكند.
كنزالعمّال، ح 7306
حدیث (64) پيامبر صلى الله عليه و آله :
خَيْرُ ما اُعْطىَ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ خُلْقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعْطِىَ الرَّجُلُ قَلْبُ سوءٍ فى صورَةٍ حَسَنَةٍ؛
بهترين چيزى كه به مؤمن داده شده خوش اخلاقى و بدترين چيزى كه به انسان داده شده دلى بد در چهرهاى زيباست.
كنزالعمّال، ح 5170
حدیث (65) امام على عليه السلام :
اِنَّ لِسانَ الْمُؤمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ وَ اِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ، لاَِنَّ الْمُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، فَاِنْ كانَ خَيْرا اَبداهُ وَ اِنْ كانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ الْمُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا يَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيْهِ؛
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد، ابتدا درباره آن مىانديشد، اگر خوب بود اظهارش مىكند و اگر بد بود آن را پنهان مىدارد. اما منافق هر چه به زبانش آيد مىگويد، بى آنكه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زيان اوست.
نهج البلاغه، خطبه 176
حدیث (66) امام باقر عليه السلام :
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفْتاحُ كُلِّ خَيْرٍ وَ شَرٍّ، فَيَنْبَغى لِلْمُؤمِنِ اَنْ يَخْتِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَخْتِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
به راستى كه اين زبان كليد همه خوبىها و بدىهاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خود را مُهر و موم كند، همان گونه كه (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مىكند.
تحف العقول، ص 298
حدیث (67) امام رضا عليه السلام :
اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَيْرا فَخَيْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛
به خداوند خوش گمان باش، زيرا خداى عزوجل مىفرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مىكنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مىكنم.
كافى، ج 2، ص 72، ح 3
حدیث (68) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إنَّ بِشرَ المُؤمِن فی وَجهِهِ وَ قوتَهُ فی دینِهِ وَ حُزنَهُ فی قَلبِهِ.
شادی مومن در چهره اوست و قوت او در دینش و اندوه او در دلش.
غررالحکم ح1552
حدیث (69) پيامبر اکرم (ص) :
لَنْ يَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَيْرٍ يَسْمَعُهُ حَتّى يَكونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّةَ ؛
هرگز مؤمن از شنيدن خير و خوبى سير نمىشود، تا آنكه سرانجامش بهشت گردد.
نهج الفصاحه، ح 2961
حدیث (70) امام علی (ع) :
عامِل سائِرَ النّاس بِالإنصاف، وعامِلِ الْمُؤمِنينَ بِالإيثارِ
با ديگر مردمان، به انصاف رفتار كن و با مؤمنان، به ايثار
غرر الحكم و درر الكلم، ح 6342
حدیث (71) امام صادق علیه السلام:
ما اَقبَحَ بِالمُومنِ اَن تَکونَ لَهُ رَغبةٌ تُذِلهُ؛
برای مومن چقدر زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند.
جهاد النفس،ص277
حدیث (72) امام علی علیه السلام:
خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت؛ فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن؛
حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.
غررالحکم، ح3440
حدیث(73) امام جعفر صادق علیه السلام:
مَـن سَـرَّتـهُ حَسَـنَـتُـهُ وَ سَـاءَتـهُ سَیِِّـئَـتُـهُ فَـهُـوَ مُـؤمِـنًٌ؛
کسی که نیکو کاری اش او را شادمان کند و بدی اش وی را بد حال گرداند چنین کسی مومن است.
جهادالنفس، ح765
حدیث(74) امام جواد علیه السلام:
غِنَى المُومِنِ غِناهُ عَنِ النّاسِ؛
توانگرى مومن در بى نیازى از مردم است.
بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۶۴
حدیث (75) امام جواد علیه السلام:
عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛
عزّت مؤمن در بى نیازى او از مردم است.
بحارالأنوار، ج75، ص 109، ح12
حدیث (76) امام صادق علیه السلام:
ما من عبدٍ مُومن الّا وَ فی قَلبهِ نُورانِ نورُ خیفَةٍ و نُورُ رَجاء؛
هیچ بنده مومنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بیم و نور امید.
جهادالنفس، ح104
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد